راز شهرت و ثروت این ستاره ها چیست؟

ساخت وبلاگ
راز شهرت و ثروت این ستاره ها چیست؟
هر چهره‌ای برای خودش عالمی دارد و البته داستانی؛ اینکه چطور وارد کار حرفه‌ای شده؟ سؤالی که گاه در پاسخ به یک شخص می‌رسد، گاه به یک پروسه طولانی و گاه به یک اتفاق ساده.
راه دانشجو: خیلی ســاده در خیـابان‌هـا راه می‌رفتند، بدون اینکه کسی آنها را بشناسد. شاید بدون اینکه حتی کسی نیم‌نگاهی به آنها بیندازد. میان سیل جمعیت گم می‌شدند و یکی بودند از میان همه آدم‌های دیگر. حالا اما داستان فرق می‌کنــد. راه رفتـن‌شـان در خیابان، بدون اینکه کسی از آنها عکس و امضا بخواهد، ممکن نیست. همه دوربین‌ها به سمت‌شان است. کوچک‌تریـن حرکات‌شـان هم سوژه رسانه‌های مختلف می‌شود و از دید مردم پنهان نمی‌ماند. داستان به شهرت رسیدن افراد عادی دیروز و ستاره‌های امروز، داستان عجیبی است. جرقه‌ای که زندگی آنهارا زیر و رو می‌کند. اما هر چهره‌ای برای خودش عالمی دارد و البته داستانی؛ اینکه چطور وارد کار حرفه‌ای شده؟ سؤالی که گاه در پاسخ به یک شخص می‌رسد، گاه به یک پروسه طولانی و گاه به یک اتفاق ساده.

شهاب حسینی

بله بله تا  اوج

شهاب حسینی کارش را از یک گروه تئاتر دانشجویی شروع کرد. گروهی که به مدت يك سال همراه با هم به اجرای برنامه می‌پرداختند. شهاب حسینی از طریق دوستانش در این گروه، با دو نفر آشنا شد؛ کامران ملک‌مطیعی و نادر سلیمانی. ملک‌مطیعی او را برای گویندگی در رادیو معرفی کرد و نادر سلیمانی هم او را به یک گروه تئاتر دعوت کرد که با سفر به شهرهای مختلف از جمله کیش و اراک، به اجرای برنامه‌های شاد می‌پرداخت. برنامه‌هایی مثل مسابقه خوانندگی و... آشنایی با نادر سلیمانی و کار با این تیم که یوسف صیادی، نصرا... رادش و رضا شفیعی‌جم از اعضای آن بودند، زمینه‌ای شد که او برای برنامه اکسیژن تست مجری‌گری بدهد. شهاب حسینی که به قول خودش چندان هم مناسب کارهای طنز نبوده و بیشتر «شو من» گروه بوده، از خودش استعداد و توانایی نشان می‌دهد و در تست مجری‌گری قبول می‌شود. اجرای موفق برنامه اکسیژن هم زمینه‌ای می‌شود برای کارهای دیگر حسینی مانند «پلیس جوان» که او را به جایگاه امروزی می‌رساند.


رضا یزدانی

می‌توانست  فوتبالیست معروفی شود

رضا یزدانی در دوران دبیرستان معرکه می‌گرفته؛ این را خودش می‌گوید. می‌خوانده و عشق به خوانندگی هم از همانجا می‌آید. زمانی که برای خودش ترانه‌ها را حفظ می‌کرده و می‌خوانده، در همان دوران فوتبال هم بازی می‌کرده تا اینکه یکی از دوستانش برای او از آلمان یک گیتار می‌آورد. فرشید اعرابی، معلم گیتار او می‌شود و 6 جلسه با او کار می‌کند و آموزش می‌دهد تا یزدانی بتواند با همان آکوردها، اولین ترانه‌اش را بسازد. کمی که می‌گذرد رضا یزدانی در سال 27 با دوستانش گروهی تشکیل می‌دهند که ترانــه‌های آن‌ور آبی را کـاور می‌کنند و می‌خوانند. بهروز خانه‌آباد کمی قبل از شروع تمرین گروه، با رضا یزدانی تمرین سولفژ می‌کند. خود رضا یزدانی می‌گوید که کار با این گروه، باعث شد تا موسیقی را یاد بگیرد. بعد از آن یزدانی در سال 67 برای نمایش «اگر باران بخواهد» کار آهنگسازی و خوانندگی را انجام می‌دهد و 2 سال بعد ضبط آلبوم اولش را شروع می‌کند تا در سال 97 «شهر دل» به عنوان اولین آلبوم او منتشر شود.


میرحسین رستمی

با بدبختی بازیگر شدم

در پاسخ سؤالی که «چگونه بازیگر شدی» جواب می‌دهد با بدبختی‌! امیرحسین رستمی را همه به دليل میمیک و طنز خاص چهره و بازی‌اش می‌شناسند. شاید بشود او را به عنوان یکی از کسانی نام برد که دیر دیده شده‌اند. رستمی از سال 72 در کلاس‌های مختلف بازیگری دوره دید.  از کلاس‌های امین تارخ گرفته تا رسام هنر و استاد حمید سمندریان. اما سیر حرکت او تا به ایفای نقش برسد 12سال طول کشید. سال 83 رامبد جوان او را در دفتر محمدرضا تخت‌کشیان می‌بیند و از او دعوت می‌کند که در سریالی که برای شبکه جــام‌جـم ساخته می‌شود، شرکت کند. رستمی سریالی را کار می‌کند که هیچ‌وقت برای ایرانیان داخل کشور پخش نمی‌شود. بعد از آن مدتی مدل یک برند لباس می‌شود و از آن طریق به مسعود کیمیایی معرفی می‌شود. در دفتر کیمیایی اما علیرضا امینی از کیمیایی اجازه می‌گیرد تا از رستمی در فیلم «فقط چشم‌هایت را ببند» استفاده کند. فیلمی که اگرچه در جشنواره ریو برزیل، بسیار موفق عمل می‌کند اما داخل کشور مجوز پخش نمی‌گیرد. کار بعدی رستمی «خاک آشنا» بهمن فرمان‌آرا هم 2 سال در توقیف می‌ماند تا حسابی رستمی را از لحاظ ذهنی به هم بریزد ولی یک تماس، آبی است بر آتش درون امیرحسین رستمی. پیمان قاسم‌خانی که در جشنواره ریو حضور داشته، با او تماس می‌گیرد، از استقبال خوب مردم از بازی او می‌گوید و از او برای کار دعوت می‌کند والبته بعد هم اودر سریال« شمس العماره» یک ستاره می‌شود و...



مهتاب کرامتی


با احوالپرسی از یک آشنای دور بازیگر شد

بازیگری برای مهتاب کرامتی، از یک احوالپرسی ساده شروع شده است؛ یعنی سال 75 و زمانی که تازه فارغ‌التحصیل رشته میکروبیولوژی بوده. کرامتی که برای دیدن نمایش «عشق‌آباد» داوود میرباقری به تئاتر رفته بوده، در آنجا حبیب رضایی را می‌بیند که از دوستان خانوادگی‌شان است. دیدار آشنای قدیمی و حال و احوالپرسی، باعث می‌شود او که علاقه بسیاری به بازیگری داشته، از طریق حبیب رضایی با کلاس‌های بازیگری امین تارخ آشنا شود. کرامتی هم که دنبال راهی برای ورود به عرصه بازیگری بوده، معطل نمی‌کند و وارد دوره‌ها می‌شود. پیش از پایان دوره، برای بازی در سریال اصحاب کهف فرج ا... سلحشور انتخاب شده و از آنجا به دنیای فیلم و سینما وارد می‌شود. کرامتی البته در همان سال 4 فیلم دیگر هم کار می‌کند تا قدم اول را بسیار بلند برداشته باشد.

ا

سیلوستر استالونه


بهترین دوستش را فروخت تا در فیلم بازی کند

داستان بازیگر شدن سیلوستر استالونه هم در نوع خودش جالب است. استالونه بازیگری را در اوج فقر شروع کرد؛ زمانی که فیلمنامه‌هایی که می‌نوشت، پی در پی از طرف تهیه‌کنندگان سینما رد می‌شد اما او به نوشتن ادامه داد تا وقتی که روزی در اوج بی‌پولی مشغول تماشای مسابقه بوکس بین ورپنر و محمد علی کلی بود. او از این مسابقه الهام می‌گیرد و شروع به نوشتن فیلمنامه «راکی» می‌کند. فیلمنامه‌ای که البته باز هم از طرف تهیه‌کنندگان رد می‌شود و استالونه مجبور می‌شود بهترین دوستش را بفروشد. یعنی سگش را. استالونه به قیمت 50 دلار سگش را می‌فروشد و همچنان به ارائه فیلمنامه‌اش به دفترهای مختلف ادامه می‌دهد. بالاخره دفتری پیدا می‌شود که حاضر به تولید فیلمنامه او شود. قیمت پیشنهادی 100هزار دلار است که البته استالونه قبول نمی‌کند. او می‌خواهد خودش نقش اول راکی را بازی کند. این پیشنهاد او مورد قبول واقع نمی‌شود، اما پیشنهاد برای خرید فیلمنامه تا 400 هزار دلار افزایش پیدا می‌کند و سیلوستر استالونه، همچنان در اوج بی‌پولی آن را نمی‌پذیرد و می‌خواهد خودش نقش اول فیلم را کار کند. در نهایت شرکت تهیه‌کننده فیلم، راضی می‌شود که او نقش اول را بازی کند اما فقط به قیمت 25 هزار دلار. استالونه با 1500 دلار سگش را پس می‌گیرد و فیلم را بازی می‌کند. فیلمی که در سال 1976 برنده اسکار می‌شود و استالونه را یک فوق ستاره می‌کند.


خولیو ایگلسیاس

پرستار بیمارستان او را کشف کرد
خولیو ایگلسیاس، خواننده مشهور اسپانیایی و پدر انریکه ایگلسیاس، دروازه‌بان تیم پایه رئال‌مادرید، کاستیا، بود.  شاید کمتر کسی بداند که خولیو، پسر پزشک معروف، دکتر ایگلسیاس، در دانشگاه درس حقوق خواند. اما خولیو بعد از پایان دانشگاه، به فوتبال روی می‌آورد. چیزی که در مورد آن می‌گوید بیشتر حس ماجراجویی و هیجان آن را داشته تا استعداد. اما این ماجراجویی او چندان دوام نمی‌آورد زيرا در یک تصادف رانندگی، ستون فقرات او به شدت آسیب می‌بیند. خولیو در بیمارستان بستری می‌شود و روند درمان را طی می‌کند. در این مدت یک پرستار برای اوقات فراغت او، یک گیتار می‌آورد و خولیو با آن مشغول می‌شود. پرستار، استعداد او را کشف می‌کند که می‌تواند خواننده خوبی هم شود. بعد از خلاصی از بیمارستان، عضلات خولیو آنقدر ضعیف شده بود که او دیگر نمی‌توانست چندان به فوتبال بپردازد و هنوز که هنوز است، نیاز به فیزیوتراپی دارد. در سال 1968 ترانهLa vida sigue igual را در مورد زندگی خودش می‌خواند که در فیلمی به همین نام هم استفاده می‌شود. این ترانه سبب شهرت او می‌شود و جوایز زیادی از جمله بهترین ترانه جشنواره بین‌المللی بیندروم را برای او به ارمغان می‌آورد.

هريسون فورد


با ساخت کابینت وارد سینما شد

پدر و مادرش کسانی بودند که هر دو در رسانه مشغول به کار بودند. یکی گوینده رادیو و دیگری بازیگر. اما هریسون فورد در این امر چندان موفق نبود. او ابتدا در تست رادیو مردود می‌شود اما بعد در شرکت کلمبیا پیکچرز مشغول به کار می‌شود؛ برای بازی در نقش‌های کوچک یا به قولی سیاهی‌لشکر. این اما چیزی نیست که بتواند فورد را راضی کند. او مشغول کار نجاری شده و در این راه به یک نجار خبره تبدیل می‌شود. کمی بعد در سال 1973 جرج لوکاس، کارگردان و نویسنده، ساخت کابینت‌های خانه‌اش را به فورد می‌سپارد. همین کار، سرآغاز آشنایی این دو نفر می‌شود و لوکاس برای فیلم جدیدش، «گرافیتی آمریکایی» از فورد استفاده می‌کند. بعد از آن فرانسیس فورد کاپولا، کارگردان فیلم پدر‌خوانده، برای دو کار بعدی‌اش از او استفاده می‌کند و فورد وارد دنیای حرفه‌ای بازیگری می‌شود.font>

جیسون استاتهام


با شیرجه به سینما آمد

او ابتدا از فوتبال شروع کرد؛ جیسون استاتهام، فوتبالیستی بود که در تیم‌های محلی بازی می‌کرد ولی بعد آرام‌آرام به سمت شنا و شیرجه کشیده شد. استاتهام در شیرجه به‌تدریج پیشرفت می‌کند تا به تیم ملی انگلستان می‌رسد. او در سال 1992 به همراه تیم ملی انگلستان در مسابقات جهانی شیرجه شرکت می‌کند ولی مقامی بهتر از دوازدهمی نصیبش نمی‌شود. اما استاتهام همچنان عضوی از تیم ملی انگلستان می‌ماند؛ به مدت 12 سال. بعد از آن او به واسطه اندام متناسبش، وارد دنیای فشن و مدلینگ می‌شود. جایی که او در زمانی که مدل یک برند فرانسوی است، با «گای ریچی» آشنا می‌شود و ریچی از او برای بازی در فیلم جدیدش استفاده می‌کند. فیلمی که در سال 1998 مورد استقبال منتقدان و تماشاگران قرار می‌گیرد و بازی استاتهام در آن دیده می‌شود و در فیلم دوم گای ریچی، با براد پیت همبازی می‌شود.

~~¤دانـلـود¤~~ ...
ما را در سایت ~~¤دانـلـود¤~~ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مــــــــــحمـــــــــد b2m بازدید : 644 تاريخ : شنبه 4 خرداد 1392 ساعت: 17:22